غبار همدانی

غبار همدانی

شمارهٔ ۳۳

۱

ز آشیان مرغ دلم کاش کناری بکند

بو که آن سلسله مو میل شکاری بکند

۲

سخت خامیم درین ره مگر از روی کرم

پیر میخانه به پیمانه شراری بکند

۳

تا دل بلبل شوریده فریبد به گلی

سالها باد صبا خدمت خاری بکند

۴

بوی مِی تا به قیامت ز مشامش نرود

هرکه در کوی خرابات گذاری بکند

۵

سالها مردمک دیده برای شب وصل

خون دل خورد که ترتیب نثاری بکند

۶

داد بر باد فنا ماحصلم را که دلم

خاست در مصطبۀ عشق قماری بکند

۷

عشق نگذاشت دلم را که کند خدمت عقل

اشتر مست چه تمکین ز مهاری بکند

تصاویر و صوت

نظرات