غبار همدانی

غبار همدانی

شمارهٔ ۳۵

۱

هرکه دست از جان نشوید کی ز جانان کام جوید

وان که در آتش نسوزد کی ز آب آرام جوید

۲

عاشق و آرام دل هیهات هیهات این بلا کش

کی به یاد خویشتن پرداخت تا آرام جوید

۳

دل پناه از جور گردونم به جانان برده هِی هِی

آهوی مسکین امان از شیر خون آشام جوید

۴

عاشقی را خاک بر سر کن که وصل و کام خواهد

عارفی را ننگ عارف دان که ننگ و نام جوید

۵

مَنعم از زلفش مکن زاهد که چون صید بلاکش

عاشق صیّاد شد پیوسته حلقۀ دام جوید

۶

از شکنج زلف جانان دل به رویش گشت مایل

صبح گم کردست او را در میان شام جوید

۷

از حجاب زلف بیرون آ که این بیچاره عاشق

بگسلد زُنّار و بیزاری از این اصنام جوید

تصاویر و صوت

نظرات