غبار همدانی

غبار همدانی

شمارهٔ ۳۶

۱

نگار من ز شبستان به در نمی‌آید

زمان گل مگر آخر به سر نمی‌آید

۲

بهار می‌گذرد ساقیا تعلل چیست

مگر خزان دو سه روز دگر نمی‌آید

۳

چه شد که لاف کلیمی نمی‌زند بلبل

ز شاخ گل مگر آتش به در نمی‌آید

۴

گذشت عمر عزیزی که بود دولت وصل

ولی زمان جدایی به سر نمی‌آید

۵

همیشه بود هم‌آواز من چه شد امشب

به گوش نالهٔ مرغ سحر نمی‌آید

۶

کشم ز صومعه دیگر به سوی میکده رخت

که بوی خیر ازین بام و در نمی‌آید

۷

کسی ز منزل جانان خبر به ما نرساند

که هر که می‌رود از وی خبر نمی‌آید

۸

اگرچه نخل مرادست سرو قامت دوست

دریغ و درد که هرگز به بر نمی‌آید

۹

غمین مباش غبارا که عیب بی‌هنران

به چشم مردم صاحب نظر نمی‌آید

تصاویر و صوت

نظرات