غبار همدانی

غبار همدانی

شمارهٔ ۵۰

۱

برآنم که گر جامی آرم به چنگ

زنم سنگ بر شیشۀ نام و ننگ

۲

از آنم شتاب است در دور جام

که دوران عمرم ندارد درنگ

۳

نیندیشم از سختی راه دور

نباشد گرم توسن بخت لنگ

۴

گر افتد بدستم گریبان مرگ

در آغوش جان گیرمش تنگ تنگ

۵

اگر غرق دریای اشکم چه باک

نترسد ز طغیان دریا نهنگ

۶

نرنجم که جانانه ام دست بست

اگرچه به دشمن دهد پالهنگ

۷

بده ساقی آن آب یاقوت فام

ببین بر رخم اشک بیجاده رنگ

۸

چه تدبیر کرد آن خردمند مرد

که پای طرب بست بر پای چنگ

۹

مزن دم ز ناگفتنی کز کمان

چو بگذشت واپس نیاید خدنگ

تصاویر و صوت

نظرات