غبار همدانی

غبار همدانی

شمارهٔ ۵۶

۱

نه چنان ز عشق بیمار وز هجر مستمندم

که توان قیاس کردن که چقدر دردمندم

۲

خردم کند ملامت که مرو بکوی خوبان

چکنم؟ نمیتوانم که جنون کشد کمندم

۳

دگر از عمارت دل به جهان مرا چه حاصل

که به سیل اشک بنیاد وجود خویش کندم

۴

ز فراق مهر رویت شده پیکرم هلالی

چه خوش است اگر بکوبی تو بدان سُم سمندم

۵

منم آن شکسته پر مرغ که نیست آشیانی

به جز از شکنج دامم بجز از خم کمندم

تصاویر و صوت

نظرات