غبار همدانی

غبار همدانی

شمارهٔ ۵۷

۱

ز جورت بس که شبها ناله چون مرغ سحر کردم

ز بیداد تو مرغان سحر را با خبر کردم

۲

به راه عشق هرکس اوفتاد از پا به سر پوید

خلاف من کز اول گام ترک پا و سر کردم

۳

اگر عشاق را خون جگر اشک روان گردد

من از عشق تو اشک چشم را خون جگر کردم

۴

شنیدم کاتش دل می نشاند اشک چشم ما

ندیدم بلکه من از آتش دل دیده تر کردم

۵

پر پروانه از شمع محبت سوخت اما من

سراپا خویش را از پرتو این شمع پر کردم

تصاویر و صوت

نظرات