غبار همدانی

غبار همدانی

شمارهٔ ۶

۱

گر خورم گرداب سان دریای آب

باز ننشیند دلم از التهاب

۲

سخت دلتنگم بگو مطرب سرود

سخت مخمورم بده ساقی شراب

۳

از لب لعلت نمک باید که گشت

مرغ دل از آتش هجران کباب

۴

گر محاسب باز عشق تند خوست

پاک خواهد بود در محشر حساب

۵

ناگزیر آمد ولی طرفی نبست

سایۀ مسکین ز وصل آفتاب

۶

مانده ام با اضطراب موج عشق

بر سر دریای حیرت چون حباب

۷

گر زمن پرسی سرای می فروش

گویم آنجا رو که دیوارش خراب

۸

گریم و ترسم که باشد گریه ام

پیش یار سنگدل نقشی بر آب

۹

دوش میدیدم که پیر معنوی

می سرود این نغمه را خوش با رُباب

۱۰

آنکه کشتی راند در خون قتیل

موج اشک ما کی آرد در حساب

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
M Kh
۱۴۰۳/۰۵/۱۵ - ۰۷:۳۸:۰۹
گر محاسب باز عشق تند خوست پاک خواهد بود در محشر حساب بسیار عالی..!