غبار همدانی

غبار همدانی

شمارهٔ ۶۱

۱

بجز رویت نخواهم رو به روی دیگری آرم

بجز گوش تو با گوشی سخن گفتن نمی آرم

۲

منت ای ماه دوهفته چو مام بچه گم کرده

همی از خویش و بیگانه ز هر سویی طلبکارم

۳

ز خود خالی شدم چون نِی ز تو پر شد رگ و هم پی

نظر کن کز دم عشقت چنان زیر و بمی دارم

۴

ز هجر و وصل آن دلبر کدامین گفتنم خوشتر

به وصلش بیم هجر او به هجرش شوق دیدارم

۵

چو من یک سوخته اختر ندیده گنبد اخضر

که سرگردان به کار خود همی بر سان پرگارم

تصاویر و صوت

نظرات