
غبار همدانی
شمارهٔ ۷
۱
ای نهان ساخته رخ در تُتُق پردۀ غیب
پرده حیف است برآن چهره که عاریست ز عیب
۲
ما ز خود بینی خود مانده به وَهمیم و گمان
ور نه با جلوۀ ذات تو چه جای شک و ریب
۳
ساقی ار بادۀ گلگون کند ایگونه به جام
به می آلوده شود خرقۀ پرهیز صهیب
۴
گرچه دانم که بسوزد همه ذرات جهان
کاش مُنشق شدی از رنگ رخت پردۀ غیب
نظرات