
غبار همدانی
شمارهٔ ۷۱
۱
چشم اگر پوشی ز کار خویشتن
لطف ها بینی ز یار خویشتن
۲
غربت مردم به شهر مردم است
من غریبم در دیار خویشتن
۳
دوش در بزمی که بودی با رقیب
آزمودم اعتبار خویشتن
۴
بار سنگین است جان در راه دوست
ما سبک کردیم بار خویشتن
۵
بعد ازین گو دیگری با من مساز
ساختم با کردگار خویشتن
۶
خاک گر گردی به راه او غبار
کیمیا بینی غبار خویشتن
نظرات