
غبار همدانی
شمارهٔ ۷۶
۱
ای مزرع مهر تو دل من
وی تخم غم تو در گِل من
۲
یک عمر ز کشت و کار این دشت
شد تخم غم تو حاصل من
۳
بس غوطه زدم به بحر حیرت
تا کوی تو گشت ساحل من
۴
از داغ دلم نگردی آگه
تا لاله بروید از گل من
۵
از جنبش تیغ ابروانت
خون می جهد از مفاصل من
۶
پروانه جان فشانیم ده
ای روی تو شمع محفل من
۷
باری به جمال خویش بنگر
چون بگذری از مقابل من
۸
ای یک گره از شکنج زلفت
حلّال هزار مشکل من
۹
دیوانه شوم اگر نباشد
زلف سهیت سلاسل من
نظرات