
غبار همدانی
شمارهٔ ۸۸
۱
خیال توبه کردم دی ز مستی
ولی از توبه نِی از می پرستی
۲
بیا ساقی بده می تا بشویم
ز لوح خودپرستی نقش هستی
۳
مرا درسی که استاد ازل گفت
حدیث عشق بود و رمز مستی
۴
تو پنداری که زالی باکلافی
به عمداً نرخ یوسف می شکستی
۵
چو شاه عشق باج از ملک دل خاست
نمی بخشد به عذر تنگدستی
۶
تو صاحب نعمتی ساقی ببخشای
به مخموری که دارد تنگدستی
نظرات