حاجب شیرازی

حاجب شیرازی

شمارهٔ ۱۰۲

۱

مرا قلم سخن از غیب و علم غیب کند

کجاست آنکه در این نکته شک و ریب کند

۲

چنان ز، خم بسبو کرده باده پیرمغان

که خاکروبی میخانه را صهیب کند

۳

گذار باد بهار، ار، ز زلف جانان است

چرا بساط زمین را عبیر حبیب کند

۴

به عنفوان شبابم سفید شد سر و روی

کسی به فصل شباب آرزوی شیب کند؟

۵

ز عیب و نقص کسان در گذر که جمله از اوست

خدای را که تواند که نقص و عیب کند

۶

میان ببندگی پیر وقت باید بست

که خدمت تو، بسی یونس و شعیب کند

۷

بدین وطیر سخن گر کسی کند «حاجب »

چو «حافظ » است که خود را لسان غیب کند

تصاویر و صوت

نظرات