حاجب شیرازی
شمارهٔ ۱۰۶
۱
اوست مولی که ز قید غمت آزاد کند
اوست اعلا که خرابی تو آباد کند
۲
اوست سلطان به حقیقت که به دستوری عقل
مملکت را تهی از ظلم و پر از داد کند
۳
ای که از خنجر خونریز تو خونهاست هدر
چون پسندی که زبیداد تو کس داد کند
۴
میل استادی لقمان و فلاطون نکند
آنکه شاگرد تو از حکمتش استاد کند
۵
گر جهان گشت خراب از ستم و ظلم چه باک
رند، و سرمست و خراباتیش آباد کند
۶
دولت سرمد و ملک ابدت داد خدا
بی خبر تفرقه در ملک خداداد کند
۷
دادگر غیر خدا نیست خدا را دریاب
خیره آنست که از عدل خدا، داد کند
۸
آنکه یادش نرودروز و شب از خاطر ما
چه شود گر، زمن سوخته دل یاد کند
۹
دل بدنیا مده و عشوه او خیره مخر
این عروسیست که خون در دل داماد کند
۱۰
صلح و انصاف و مواسات و مواخات تمام
چار، رکن است که معمار تو بنیاد کند
۱۱
«حاجب » از عشق تو خواهد هنر و طبع سلیم
تا که از حسن بتان قلب جهان شاد کند
تصاویر و صوت
نظرات