
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۱۱
۱
صبح عطسه زد یار، با وفا
گشت مشک بو، عطسه صبا
۲
خون ز عارضش بر زمین چکید
شد زمین بهشت از، گل و گیا
۳
تا صبا کشید از رخش نقاب
بر طلوع داد صبح را صلا
۴
خضر تشنه تر، از سکندر است
در، چه فناست چشمه بقا
۵
در فنا مرا، دولت بقاست
چون بقای مرد هست در فنا
۶
چیست امر خیر غیر صلح کل
چیست کار نیک به از این تو را
۷
گر برون رود زشتی از جهان
کی برون رود ز اهل ری ریا
۸
خیر و نیکوئی در خفا نکوست
فسق در خفاست خیر بر ملا
۹
از حجاب وهم «حاجبا» درآ
تا شود، به غیر ثابت ادعا
تصاویر و صوت

نظرات