حاجب شیرازی

حاجب شیرازی

شمارهٔ ۱۱۰

۱

در، بند توام ای بت تجریش به دربند

بخرام به دربند ببین خسته در، بند

۲

انگشت تو، بر قفل مهمات کلید است

زان باز بود، بر رخ تو، هر درو دربند

۳

از فیض تو تجریش و جماران و دزاشیب

بهتر بود از بلخ و بخارا، و سمرقند

۴

فیض ارطلبی در، ره روحانی ما آی

با روح خدا، تاکه شود، روح تو پیوند

۵

کاهی اگر از کوه وقار تو بسنجد

زانو، بر آن کاه زند کوه دماوند

۶

ور، نام تو، بر سینه الوند نویسند

هر صبح کند سجده دماوند به الوند

۷

گر نور خدا تافت به تصدیق تو در طور

بگذشت ز البرز و دماوند خداوند

۸

بگذر سوی پس قلعه فضول ار بگذارد

تا شاه نداند تو کجائی و چه و چند

۹

از قلهک و زرگنده گذر سوی خلد زیر

ور چنده دروس نگر خرم و خورسند

۱۰

«حاجب » پی سیر است همه ساله به شمران

دروازه به دروازه و دربند به دربند

تصاویر و صوت

نظرات