
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۱۱۶
۱
به می کشان صبحدم داد صلا پیر دیر
که ای صبوحی کشان صبح سعادت بخیر
۲
باده وحدت کشید تا که بخود پی برید
چون ز، دوئی بگذرید نیست در این دیر غیر
۳
سیر در آفاق کن تا که به انفس رسی
نفس نفیسی بجو کامل از او ساز سیر
۴
خلقت سیمرغ کرد همت والای ما
زاده مریم بساخت اربشب تیره طیر
۵
زنده جاوید باش کز عقب موت تن
زحمت مردن دوبار تا نکشی چون عزیر
۶
رو، به پناه کسی تا که تو هم کس شوی
ورنه که بودی بلال یا ز کجا بد بریر
۷
ای علی الله یا باش تو درویش کیش
چونکه ز نصرانی است ملت و کیش نصیر
۸
آنکه بود یار ما کی شود اغیار ما
فی المثل اغیار ما طلحه بود یا زبیر
۹
با همه در صلح کل دست ده و دست گیر
تا که شود از تو نو عادت این کهنه دیر
۱۰
«حاجب » درویش را کی شود آن کس حریف
کو نشناسد به عمر لفظ حمار از حمیر
تصاویر و صوت

نظرات