
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۱۲۰
۱
مطبوع اگر که مال بود جان اگر عزیز
این هر دو را به پای یکی مرد فرد ریز
۲
در صد هزار مصر عزیزی، از آن تو راست
یوسف به دل غلام و زلیخا به جان کنیز
۳
دنیا عجوزه ایست نیرزد نگاه را
آرد عروس کاوس و پرویز اگر جهیز
۴
از جعد مشگبار تو خیزد مگر نسیم
که هر سحر عبیر فشانست و مشگ بیز
۵
با ترک چشم مست تو، ابرو، بناز گفت
کندی مکن که تکیه گه تست تیغ تیز
۶
برچیده مرغ همت ما دانه ها درشت
چون شد درشت دانه هم از ماست خورد و ریز
۷
بر اعتدال قد تو از سرکشی سزد
تا، سرو، را بنشانی بپای خیز
۸
از نور صبح، ظلمت شب رفع شد، ندیم
برخیز و می بریز که برخواست رستخیز
۹
کاسد متاع حسن به عهد تو شد چنانک
صد یوسف و بشیر نیرزد به یک عزیز
۱۰
«حاجب » به عین فقر مریز آبروی خویش
بر پای هر مخنث بی آبروی هیز
تصاویر و صوت

نظرات