حاجب شیرازی

حاجب شیرازی

شمارهٔ ۱۲۱

۱

مستانه بسر میکده را در زده ای باز

وز باده معنی دو سه ساغر زده ای باز

۲

درپای خم افتاده ای از تاب می ناب

یا خیمه بسر چشمه کوثر زده ای باز

۳

از خاک و ز خشت است گرت بستر و بالش

پا بر سرمه تکیه بر اختر زده ای باز

۴

از باده تلخ کهنی بوسه شیرین

راه دل رندان قلندر زده ای باز

۵

شد چهره چون سیم من از عشق رخت زرد

از سیم عجب سکه ای از زر، زده ای باز

۶

بر  قصد که ناهید وش ، ای معنیِ برجیس،

بهرام صفت دست به خنجر زده ای باز

۷

ای بلبل گل طوطی شکر که همی طعن

بر بلبل و گل طوطی و شکر زده ای باز

۸

روح القدس از فخر پناهنده شد امروز

در سایه هر پر که به مغفر زده ای باز

۹

خورشید چو مه کسب کند نور، ز رویت

با آن در و گوهر که بر افسر زده ای باز

۱۰

جنگ و جدل از نیت تو صلح و صفا شد

زآن سکه که در کشور و لشگر زده ای باز

۱۱

جان و دل عشاق چو کبک است وکبوتر

شهباز که بر کبک و کبوتر زده ای باز

۱۲

از جیش ثعالب چه غم استی که بقدرت

تنها به دو صد بیشه غضنفر زده ای باز

۱۳

«حاجب » علم صلح برافراز تو در جنگ

خیر است وجود تو که بر شر زده ای باز

تصاویر و صوت

دیوان میرزا حیدر علی حاجب شیرازی (به انضمام ترجیع بند عشقنامه) به کوشش مهدی آصفی - میرزا حیدرعلی حاجب شیرازی - تصویر ۱۲۶
دیوان مرحوم میرزا حیدرعلی حاجب شیرازی - میرزا حیدرعلی حاجب شیرازی - تصویر ۸۱

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۵/۱۸ - ۱۶:۲۷:۲۴
بر  قصد که ناهید وش ، ای معنیِ برجیس،