حاجب شیرازی

حاجب شیرازی

شمارهٔ ۱۳۳

۱

اگر خونم خورَد جانان نخواهم کرد من ترکش

دلا می‌بوس دست و تیغ و نازش را نکوتر کش

۲

مرا ابرو کمان، صیاد زد با تیر مژگانش

به خون چون دید غلتانم چو آهو بست بر ترکش

۳

خورد گر خون مشتاقان چو می روزی بت جانان

نه یک تن می‌دهد ترکش نه یک کس می‌کند ترکش

۴

مرا ماهی است مهر آیین که خورشیدِ جهان‌آرا

بُوَد تاجی که از عهد قدم بوداست بر ترکش

۵

اگر گویند عیسی گشته با خورشید هم‌زانو

تو از خورشید و از کیوان لوای خویش بر ترکش

۶

فلک تیری است زهرآلوده کورا در نیام استی

قدر تیری است سوهان خورده کو را هست برترکش

۷

بریزی خون «حاجب» زان سرانگشتانِ عنابی

تو دستی بر لب خشک من و بر دیدهٔ تر کش

تصاویر و صوت

نظرات