حاجب شیرازی

حاجب شیرازی

شمارهٔ ۱۴۵

۱

ای تذرو خوش خرام ای طوطی شکرشکن

طاوس باغ بهشتی آهوی دشت ختن

۲

با لب لعل و در دندان تو بس کاسد است

هر چه لعل اندر بدخشان هر چه در اندر عدن

۳

طفل هنگام سخن نام تو آرد بر زبان

پیر در نزع روان اسم تو دارد در دهن

۴

صنعت حق را نباید کم نمودن یا فزون

صورتی کی می توانی بهتر از وی ساختن

۵

ناقص العقل است هر کس کرد ناقص صنع حق

از نواقص خویش را باید مبرا ساختن

۶

نقش نقاش طبیعت را تصرف باطل است

صنع صانع را نباید پشت سر انداختن

۷

پاکبازی رسم عشاق است و باید از نخست

در قمار عشق دین ومال و جان را باختن

۸

در مقام هست مطلق نیست باید بود از آنک

نیست را نتوان ز روی عمد هست انگاشتن

۹

«حاجبا» بودی مدرس مدرس ادریس را

بی‌سواد محض نتوان خویش را پنداشتن

تصاویر و صوت

نظرات