
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۲۵
۱
برفت آن مه بی مهر از کنار امشب
کنم ز جان و تن و عمر خود کنار امشب
۲
بدین امید که گیرم عنان مرکب او
پیاده رفتم و آن ماهرو سوار امشب
۳
برفت یار و من اندر قفاش رخت حیوة
برون کشیدم از این دارو این دیار امشب
۴
چون گرد باد دویدم که گیرمش دامن
بغمزه گفت بمان خوش در انتظار امشب
۵
قرار نیست مرا در دل و توان در تن
که رفت از کفم آن زلف بیقرار امشب
۶
ستاره می شمرم تا که سرزند خورشید
که رفت ماه من از چشم اشبکار امشب
۷
بغیر پیرمغان کس نگشت عقده گشا
که لطف او شکند بازوی خمار امشب
۸
بریز ساقی از آن آب آتشین که مرا
فتد به خرمن صبر و سکون شرار امشب
۹
فراق یار، به «حاجب » نصیب و قسمت نیست
که واصل است بدان یار گلعذار امشب
تصاویر و صوت

نظرات