
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۳۰
۱
ای فلک ببال امروز، وی زمین بناز امشب
زانکه باده شد مقصد زانکه ساده شد مطلب
۲
شاه عشق پیدا شد رایتش هویدا شد
ای جهانگیری زد، رکاب بر مرکب
۳
صلح در رکاب او عدل در جناب او
این بود، ورا مکسب آن بود، ورا مشرب
۴
شیر بیشه ایمان حمله ور، شد از ایران
زهر ریزد از دندان خون چکاند از مخلب
۵
زهر، او عدوی ظلم قهر او وبال کین
جان، ز زهر و قهر او هر دو را رسد بر لب
۶
نور او کند روشن شرق و غرب عالم را
حبذا از این مصباح مرحبا بر این کوکب
۷
هادی سبل آم د روز صلح کل آمد
مرد حاسد اندر تاب سوخت منکر اندر، تب
۸
معنی ذهب داند هر که این غزل خواند
«حاجب » از وهب برخواست تا ذهب کند مذهب
تصاویر و صوت

نظرات