
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۳۷
۱
صبح شد ساقیان مست و خراب
در کدو، از سبو کنید شراب
۲
شب تاریک روز روشن شد
الصبوح الصبوح یا اصحاب
۳
صبح شد نوبت صبوحی شد
رخ بشوئید از خماری خواب
۴
صبح شد کرد آفتاب طلوع
تابکی می کشیم در مهتاب
۵
صبح صادق چو شد سهیل دمید
مرد بیچاره کرمک شب تاب
۶
باده ده ساقیا ادب تا چند
بین الاحباب تسقط آلاداب
۷
ما ز خم یافتیم و میخانه
آنچه می خواست زاهد از محراب
۸
سبحه آن دور، را نخواهد زد
که زند دور جام باده ناب
۹
نقد با ساقی است و نسیه به محض
خلد کوثر کوائب الاتراب
۱۰
چند ساغر، به «حاجب » درویش
داد باید به بانگ چنگ و رباب
نظرات