
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۳۹
۱
بر در میکده درویش بنه پای طلب
رو حیات ابد امروز از این خانه طلب
۲
میخ این چادر، صد پاره به دل زن نه به گل
هر چه خواهی طلب از باده فروشان به ادب
۳
خدمت پیرمغان رو، به حقارت نه به کبر
کاندر اینخانه حسب کس ز تو خواهد نه نسب
۴
پای عرعر منشین و ثمر از بید مخواه
رو تو در سایه نخلی که بچینش رطب
۵
عرب از پارسیان تربیت آموخت درست
که سعادت ز عجم بود و شقاوت ز عرب
۶
علم آموز و ادب زانکه به چیزی نخرند
مردم با ادبت جامه دیبا وقصب
۷
لذتی هست بتحصیل علوم ار دانی
که ز دوشیزه نبردند جوانان عزب
۸
«حاجب » از پرده درآ، روی به عالم بنما
که جهانند ز هجران تو در رنج و تعب
نظرات