حاجب شیرازی

حاجب شیرازی

شمارهٔ ۴۱

۱

عصر شیخوخیت افضل باشد از عهد شباب

تا، به خم چندی نماند صاف کی گردد شراب

۲

ای که چون کف الخضیبت کف بود رنگین ز خون

چون ز خون دختر رز نبودت کفها خضاب

۳

از گدایان در میخانه یاری می طلب

تا دهندت تخت کاووس افسر افراسیاب

۴

از مناجات تو زاهد در خرابات مغان

این خراباتیست کاباد است در وی هر خراب

۵

پشت لب چون پر طوطی عارضت منقار کبک

لب چنان خون کبوتر زلف چون پر غراب

۶

موی مشکین را نقاب روی رنگین کرده ای

دیده ایم ابر سیه گردد حجاب آفتاب

۷

مدعی از دور، ناحق، خودنمائی می کند

آب بنماید بلی در دیده کج بین سراب

۸

روز و شب خورشید و مه از شرم نور عارضت

این توارث بالضمام و آن توارث باالجواب

۹

بر زمین بخرام ای شمس حقیقت کاسمان

گوید از رشک و حسد یالیتنی کنت تراب

۱۰

نیستی در عین هستی هستی اندر نیستی

انه امر عظیم هذه شیئی عجاب

۱۱

نامه ای چون صبح صادق هست «حاجب » را، به شب

خامه اندر وی دوان چونانکه اندر جو شهاب

تصاویر و صوت

دیوان مرحوم میرزا حیدرعلی حاجب شیرازی - میرزا حیدرعلی حاجب شیرازی - تصویر ۲۷
دیوان میرزا حیدر علی حاجب شیرازی (به انضمام ترجیع بند عشقنامه) به کوشش مهدی آصفی - میرزا حیدرعلی حاجب شیرازی - تصویر ۵۴

نظرات