
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۴۷
۱
این جهان جای آرمیدن نیست
هیچ از او چاره جز رمیدن نیست
۲
سخت دامی است مرغ دلها را
که از آن دامشان پریدن نیست
۳
بر سرم هست سر بریدن خویش
وز تو هیچم سر بریدن نیست
۴
سر عشق آشکار باید گفت
گرچه کس قادر شنیدن نیست
۵
دست، درویش کن در این گلزار
زانکه این گل برای چیدن نیست
۶
کام شیرین مرا از آن حلواست
که کسش قابل چشیدن نیست
۷
کاهی از خرمن ریاضت ما
کوه را طاقت کشیدن نیست
۸
برقع وهم بر جمال افکن
که بهر دیده تاب دیدن نیست
۹
خسروی نامه ایست (حاجب) را
کش فلک قادر دریدن نیست
نظرات