حاجب شیرازی

حاجب شیرازی

شمارهٔ ۵۷

۱

هر که حق گفت چو منصور نصیبش داراست

بر سر دار شدن مرد خدا را کار است

۲

یار اگر می طلبی از غم اغیار منال

همه یار است به چشم تو اگر اغیار است

۳

مستی باده ندارد اثر هشیاری

ای خوش آن مست که در مستی خود هشیار است

۴

ناصح از گفته بی حاصل خود لب بربند

تو، به گفتاری و درویش پی کردار است

۵

نیست جز صلح و صفا شور دگر در سرما

ملک ما نیستی و دولت ما دلدار است

۶

آه ما را علم و ناله علمدار، بود

درد و محنت سپه و فقر سپهسالار است

۷

ای که جان و تن ما را تو خریدار استی

دکه ماست که اکنون بسر بازار است

۸

ما دم از صلح زنیم و همه قهرند از ما

خلق را این چه ره و رسم و چسان کردار است

۹

لا مکانیم و نداریم مکان جز دل دوست

دوست داند که دلش مأمن هر دلدار است

۱۰

خواهی ار مرد خدا را تو نکو بشناسی

صلح میزان بود و صدق و صفا معیار است

۱۱

«حاجب » ار قصد کند جان تو را خصم چه باک

محتسب را همه دانند که در بازار است

تصاویر و صوت

دیوان میرزا حیدر علی حاجب شیرازی (به انضمام ترجیع بند عشقنامه) به کوشش مهدی آصفی - میرزا حیدرعلی حاجب شیرازی - تصویر ۷۱
دیوان مرحوم میرزا حیدرعلی حاجب شیرازی - میرزا حیدرعلی حاجب شیرازی - تصویر ۳۷

نظرات