
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۶
۱
تا، به کی گرم کنی رخش قضا جولان را
تنگ کردی به دلیران جهان میدان را
۲
گوی دلها به خم زلف چو چوگان داری
لطمه بر، گوی مزن رنجه مکن چوگان را
۳
کس ز احسان تو محروم نخواهد بودن
هیچ شک نیست که بخشی گنه شیطان را
۴
عاقبت خشت سرای دگران خواهی شد
ای که شداد صفت سرزده ایوان را
۵
گر تو در باغ به این قد و خد و خط گذری
باغبان ترک کند سرو و گل و ریحان را
۶
گر رعیت بهواداری سلطان نرود
اعتباری نبود سلطنت سلطان را
۷
به ز تورات و زبور و صحف و انجیل است
گر تلاوت کنی ای خواجه تو این قرآن را
۸
ایمنی خواهی اگر رشته ایمان بکف آر
عاقل آن نیست که کامل نکند ایمان را
۹
زاهد از مستی صهبای ولا، بی خبر است
آب حیوان ندهد فایده هر حیوان را
۱۰
«حاجب » از کنج خرابات چنان گنج درآی
تا خرابی چو تو آباد کند ایران را
تصاویر و صوت

نظرات