
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۷۶
۱
دلم چو صعوه به زلف تو آشیان دارد
که آشیانه سیمرغ زیر، ران دارد
۲
امید دانه خالت به دام زلف کشید
خوش است دام که این دانه در میان دارد
۳
دهان تنگ تو چون غنچه هر زمان بشکفت
به عارضت گل و مل رنگ و بو از آن دارد
۴
کسی حقیقت حسن تو را نکرد انکار
یکی یقین نبود دیگری گمان دارد
۵
گذشت مژه ات از، ابروان و چشمت گفت
خوش آنکه زخمی از این تیر و آن کمان دارد
۶
به درگه تو، کرا، دست و لب رسد حاشا
که آسمان سر خدمت در آستان دارد
۷
شکفته شد گل و مغز جهان معطر شد
ز شوق بلبل دل ناله و فغان دارد
۸
ببین به دولت اردیبهشت و وضع بهشت
کجا بهشت چنین لاله ارغوان دارد
۹
گلی به سایه نیلوفر است، یا که رخت
همه ز طره شبرنگ سایه بان دارد
۱۰
ز صلح گشت دی از راستی خجسته بهار
کز اعتدال جهان باده بوی جان دارد
۱۱
به نظم و نثر تو «حاجب » هر آنکه خورده گرفت
سر عناد و عداوت به یک جهان دارد
تصاویر و صوت

نظرات