حاجب شیرازی

حاجب شیرازی

شمارهٔ ۷۹

۱

ماه در، ابر بماند چو رخت جلوه نماید

غیر خورشید کسی حسن تو جانا نستاید

۲

یار اگر غیر گشاید در تزویر ببندد

ور ببندد، ره انصاف بقدرت بگشاید

۳

جر اثقال بود حسن تو، بی شبهه و دل را

گر بود کوه گران سنگ چو کاهی برباید

۴

بس عجب دارم از آن کس که به دوران تو میرد

زانکه دیدار، تو جان پرورد و عمر فزاید

۵

صلحِ کل ، نزع و صلاح از همَمِ عالیِ خود کن،

کاین چنین همت مردانه ز شخص تو برآید

۶

عارضت آینه مهر و مه ار نیست لبت چیست

زنگ ز آئینه دلها بنگاهی بزداید

۷

مگس نحل ز گل گو بپرد، باز پس آید

هر که با، پا رود از کوی تو بی شک به سر آید

۸

ای گل واحد گلزار حقیقت که به عالم

بلبلی نیست ، که جز حمدِ تو مدحی بسراید

۹

آنکه در پرده پندار نهان بود چو «حاجب »

برقع از روی براندازد و خود را بنماید

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۵/۱۲ - ۱۶:۵۲:۵۸
صلحِ کل ، نزع و صلاح از همَمِ عالیِ خود کن،
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۵/۱۲ - ۱۶:۵۴:۴۳
بلبلی نیست ، که جز حمدِ تو مدحی بسراید
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۵/۱۳ - ۰۵:۰۶:۲۶
صلحِ کل ، نزع و صلاح از همَمِ عالیِ خود کن، نزع در این مصراع چه معنایی دارد؟