
حاجب شیرازی
شمارهٔ ۹۵
۱
ای آستانت خلد مخلد
وی پاسبانت عقل مجرد
۲
اندر جنابت جیش معظم
وندر رکابت جند مجند
۳
مبنای عزمت به از سکندر
کز دست بنهاد سدی مسدد
۴
تا شبنم فیض باری به رویش
بشکفت در باغ ورد مورد
۵
از قید و بندم دشمن مترسان
شیر است در بند باز است مردد
۶
متروک کردی زایمای ابرو
با، بی کمانی تیغ مهند
۷
از صلح پیچید هر جنگجو، سر
در شرع عشقش، باید زدن حد
۸
فرقی که ساید بر مرقد تو
فرقی ندارد از فرق مرقد
۹
فخر از تو دارند جد و اب و ام
مجد از تو یابند ام و اب و جد
۱۰
شق حجب کرد انگشت «حاجب »
شق القمر کرد گردست احمد
نظرات