مجد همگر

مجد همگر

شمارهٔ ۲۰

۱

اگر شکایتم از هجر یار باید کرد

نه یک شکایت و ده صد هزار باید کرد

۲

وگر نثار ره وصلش اختیار کنم

نه در اشک که جانها نثار باید کرد

۳

گرش درست بود وعده وصال چه باک

هزار سالم اگر انتظار باید کرد

۴

به مهربانی بر من کس اختیار مکن

وگرنه ترک سرم اختیار باید کرد

۵

زبوستان وصالت نصیب این دل ریش

گلی چو نیست قناعت به خار باید کرد

۶

به بوسه ای که شبی از لبت دلم بربود

مرا به خشم گرفتار و خوار باید کرد

۷

بدان دلی که مرا در شمار می نارد

چرات با من چندین شمار باید کرد

۸

غمت به جرم کنارم ز دیده پر خون کرد

سزای جرم چنین در کنار باید کرد

۹

اگر قویست گنه با دهن بگو کو را

ز کان لعل وگهر سنگسار باید کرد

۱۰

به دور صاحب دیوان عنان ز ظلم بتاب

که دور عدل به انصاف کار باید کرد

۱۱

به عهد او که جهانراست جای سجده شکر

چرا شکایتم از روزگار باید کرد

۱۲

ز کنه مدحش چون عاجز است غایت فکر

ز جان به ورد دعا اختصار باید کرد

تصاویر و صوت

دیوان مجد همگر به تصحیح و تحقیق احمد کرمی - مجد همگر - تصویر ۴۱۸

نظرات