مجد همگر

مجد همگر

شمارهٔ ۲۳

۱

دلی که با غم عشق تو همنشین گردد

نه ممکن است که با خوشدلی قرین گردد

۲

به تلخ عیشی تن در دهد هر آندل کو

به عشوه لب شیرین تو رهین گردد

۳

چو سایه هر که به دنبال تو رود ناچار

به سر دوان و سیه روز و رهنشین گردد

۴

هر آنکه با کمرت درمیان نهد غم دل

رخش بسان قبای تو پر ز چین گردد

۵

به خوبی تو نیابد بتی وگر به مثل

هزار سال کسی در بلاد چین گردد

۶

جوی زپر تو رویت چو بر سپهر افتد

قمر ز خرمن حسن توخوشه چین گردد

۷

ترا اگر به همه عمر خود ببوسم پای

به زیر پای مرا آسمان زمین گردد

۸

به بوسه ای دل مسکین من بخر زان پیش

که گوی سیم زنخدانت عنبرین گردد

۹

تو آن زمان ز پی مهر من دریغ آری

که بی ثباتی حسن خودت یقین گردد

تصاویر و صوت

دیوان مجد همگر به تصحیح و تحقیق احمد کرمی - مجد همگر - تصویر ۴۲۰

نظرات