
مجد همگر
شمارهٔ ۲۹
۱
درد عشقت ز جان توان پرسید
رازت ازدل نهان توان پرسید
۲
هر کجا فرقت تو سایه فکند
حال جان زان جهان توان پرسید
۳
در زمینی که عشق تو پی برد
توبه را زآسمان توان پرسید
۴
اثرش بی نشان توانم دید
خبرش بی زبان توان پرسید
۵
آن توانائیی که عشق تراست
زین دل ناتوان توان پرسید
۶
ناله های مرا چه پرسی حال
از دل آنرا بیان توان پرسید
۷
در ره ارچه درای می نالد
رنجش از کاروان توان پرسید
نظرات