
مجد همگر
شمارهٔ ۴۴
۱
شکرش در سخن گهر ریزد
خنده اش پسته بر شکر ریزد
۲
عاشقش همچو شمع در شب وصل
پیش رویش نخست سر ریزد
۳
گر سموم عتاب او بجهد
از درخت حیات بر ریزد
۴
ور نسیم عنایتش بوزد
گلبن خشک برگ تر ریزد
۵
ابر بر بام او به جای سرشک
همه خونابه جگر ریزد
۶
چشم آهو وشش به مخموری
رنگ از خون شیر نر ریزد
۷
مجد آن در زند همی که براو
گرپرد جبرئیل پر ریزد
نظرات