
مجد همگر
شمارهٔ ۴۶
۱
یارب این واقعه کی بر دل من کرد گذر
که بزودی کند آن سنگدل آهنگ سفر
۲
هرگز این قصه که خواندی و که کردی در گوش
هرگز این حال که گفتی و که کردی باور
۳
ای فراموش شده بر دل تو عهد کهن
یاد کن آخر از آن صبحت چون شیر و شکر
۴
یاد بود آن گه میعاد که من بودم و تو
یاد باد آن شب از روز جوانی خوشتر
۵
الحق آن وعده وصلت چه نکو کرد وفا
یا ز آن بستن عهدت که چه خوش رفت به سر
۶
ای دریغ آنهمه امید من و وعده تو
که نه آن کرد وفا و نه ازین دیدم اثر
۷
آه از آن قول و قرارت که خطا بود و خلاف
آه از آن وعده وصلت که هبا بود و هدر
۸
طمع وصل تو کردیم هوس بود و هوی
دل به مهر تو سپردیم خطا بود و خطر
۹
در فراق تو هر آن شب که به روز آوردم
دیده تا روز گرفتار سها بود سهر
۱۰
ناله و گریه چه سود است چو تقدیر رسید
اینچنین رفت چو تدبیر قضا بود و قدر
نظرات