مجد همگر

مجد همگر

شمارهٔ ۴۸

۱

دروغ گفته ام ار گفته ام شدم ز تو دور

خلاف کرده ام ار کرده ام دل از تو نفور

۲

نکرده ام به دل اندیشه جدائی تو

نعوذ بالله از اندیشه ز دانش دور

۳

نه من ز دوری روی تو گشته ام خرسند

نه دل شده ست به پشتی صبر خود مغرور

۴

هنوز عشق تو دارد سرم چه جای فراغ

هنوز داغ تو دارد دلم چه جای غرور

۵

به روزگار جمال تو دربسیط زمین

کسی نماند به تقوی دلی نماند صبور

۶

دلی که عشق تو ورزید کی بود صابر

کسی که روی ترا دید کی شود مستور

۷

به بخت بد سفر و غربتم تمنا بود

که تا شدم ز جمال مبارکت مهجور

۸

چه عذر پیش تو آرم که بی تو زیسته ام

هر آنکه بی تو بود زنده چون بود مسرور

۹

شکسته ای دل من همچو زلف خویش و هنوز

به بوسه ئیست ترا با من شکسته کسور

۱۰

دلم علاج پذیرد اگر به رحمت و لطف

بدو کنی نظری از دو نرگس مخمور

۱۱

به جز دو نرگس مخمور تو نکرد کسی

علاج مردم رنجور و خویشتن رنجور

۱۲

ز شور زلف تو افتاد در جهان فتنه

ز سحر چشم تو برخاست از زمانه فتور

۱۳

ز جادوئی به مقامی رسید نرگس تو

که ساکنان چه بابلش بود مزدور

۱۴

به سادگی دل من بردی و کنون بتر است

که باز بر سرم آورده ای خطی منشور

تصاویر و صوت

دیوان مجد همگر به تصحیح و تحقیق احمد کرمی - مجد همگر - تصویر ۴۴۰

نظرات