
مجد همگر
شمارهٔ ۴۹
۱
نه جان در کار عشقت کردم آخر
نه مهرت را به جان پروردم آخر
۲
جهانی غم به امید تو خوردم
نگوئی کی ز تو برخوردم آخر
۳
گرفتم نیستم در خورد وصلت
بدین غم هم نه اندر خوردم آخر
۴
گر از حال دلم آگاهیت نیست
قیاسی کن ز روی زردم آخر
۵
اگر چون سگ مرا از در برانی
نه آنم کز درت برگردم آخر
۶
ز بیم جان غم عشقت نگیرم
نه یکباره چنین نامردم آخر
۷
مرا با تو خوش افتاد آشنائی
نه آئینی غریب آوردم آخر
۸
همه عالم در این حالم شریکند
نه تنها من در این فن فردم آخر
۹
بدادم دل نه چیزی بر دم الحق
شدم عاشق نه خونی کردم آخر
۱۰
به درد هجر ازین بیشم مکش زار
که من خود کشته این دردم آخر
نظرات