مجد همگر

مجد همگر

شمارهٔ ۷۳

۱

عید آمد ای نگارین بردار جام باده

وز بند غم برون شو تا دل شود گشاده

۲

عهد صبوح نو کن جام می کهن ده

کم کن به عیش شیرین، تلخی جام باده

۳

گوئی شبی ببینم من شادمان نشسته

تو همچو شمع رخشان در مجلس ایستاده

۴

تو قصد رقص کرده من عزم پای بوست

تو دست من گرفته من در پی ات فتاده

۵

تو مست عیش گشته من مست شور عشقت

تو کام خویش رانده من داد وصل داده

۶

تو نرم کرده دل را من دل دلیر کرده

زلف کجت گرفته لب بر لبت نهاده

۷

آیا بود که روزی در دست نرد وصلت

نقشی چنین برافتد با آن نگار ساده

۸

ای چنگیِ نواگر برگوی این غزل را

بهر صبوح عیدی در بزم شاهزاده

۹

شاهی که چون رخ آرد در کارزار چون پیل

در پای اسبش افتد خورشید چون پیاده

تصاویر و صوت

دیوان مجد همگر به تصحیح و تحقیق احمد کرمی - مجد همگر - تصویر ۴۶۱

نظرات