
مجد همگر
شمارهٔ ۷۴
۱
ای چون دل و جان بر من گرامی
کس چون تو نبود دلدار نامی
۲
نام و نشانت نشیندم از کس
ای بی نشان یار آخر چه نامی
۳
تشبیه رویت با حور کردم
او خود کدام است تو خود کدامی
۴
نبود چو رویت خورشید روشن
نبود چو چشمت شعری و شامی
۵
ماه دو هفته هرگز نباشد
چون روی خوبت با آن تمامی
۶
جوزا کمر بست پیش جمالت
تا از تو یابد اسم غلامی
۷
از لطف قدت حیران شود عقل
زان چست خیزی زان خوشخرامی
۸
جانم چه سوزی از خوی خامت
ای جان نگوئی تا چند خامی
۹
عمرم به سر شد در نامرادی
نادیده از تو دل شادکامی
نظرات