
مجد همگر
شمارهٔ ۷۶
۱
گرفتم رای پیوندی نداری
به عشوه هم زبان بندی نداری
۲
به لابه تا کی ات گویم مرا باش
بگو آری که سوگندی نداری
۳
امید آرزو از تو که دارد
که پاس آرزومندی نداری
۴
مکن یکچند با من سرد مهری
که رونق بیش یکچندی نداری
۵
اگر چه در میان خوبرویان
به لطف و حسن مانندی ندای
۶
ز چندان گنج حسن آخر بدیدم
که جز طره پس افکندی نداری
۷
مکن بر من سرافرازی که باری
چو سلغر شه خداوندی نداری
نظرات