
مجد همگر
شمارهٔ ۸
۱
آخر شبی ز لطف سلامی به ما فرست
روزی به دست باد پیامی به ما فرست
۲
در تشنگی وصل تو جانم به لب رسید
از لعل آب دار تو جامی به ما فرست
۳
در روزه فراق تو شد شام صبح من
از خوان وصل لقمه شامی به ما فرست
۴
آن مرغ نادرم که غمت دانه من است
چون دانهام نمودی دامی به ما فرست
۵
وان هندویم که کنیت خاصم غلام تست
ای ترک شوخ نام غلامی به ما فرست
۶
گر رد شدم ز بند غم آزاد کن مرا
ور کردهای قبولم نامی به ما فرست
۷
آخر توانگری ز وصال و جمال خویش
درویشم و نگه کن و وامی به ما فرست
نظرات