مجد همگر

مجد همگر

شمارهٔ ۸۳

۱

چند بنیاد جگرخواری نهی

چند داغم بر دل از خواری نهی

۲

بار هجران بر دلم خود بود و غم

بر سرش تا کی به سرباری نهی

۳

خط زنگار تو عمرم برد و تو

تهمتی بر چرخ زنگاری نهی

۴

هر زمان از بوی زلف عنبرین

منتی بر مشک تاتاری نهی

۵

هر شب از نور رخ خورشید وش

تاج بر فرق شب تاری نهی

۶

کی سر آن باشدت کز روی مهر

پای در راه وفاداری نهی

۷

تیغ بر جانم به آسانی زنی

پای در چشمم به دشواری نهی

۸

تا درآید نرگس مستت ز خواب

چند بر من رنج بیداری نهی

۹

در نوا داری دلم را بینوا

وین ستم را نام دلداری نهی

۱۰

صد رهم کشتی به بازی وانگهی

نام این بیداد عیاری نهی

تصاویر و صوت

نظرات