
مجد همگر
شمارهٔ ۹
۱
در چنین عشق مرا برگ تن آسانی نیست
کس بدین بیکسی و بی سروسامانی نیست
۲
تا پریشانی زلف تو بدیده ست دلم
دل مانند دل من به پریشانی نیست
۳
تا تو در راه دلم چاه زنخدان کندی
هیچ دل نیست که در چاهی و زندانی نیست
۴
بر ستیزد دل شوریده و دیوانه من
کار زلف تو به جز سلسله جنبانی نیست
۵
من پشیمانم از آن کز تو شکایت کردم
خود ترا زان همه آزار پشیمانی نیست
۶
در همه شهر حدیث من و افسانه تست
این حکایت همه دانند که پنهانی نیست
۷
یک شب وصل تو جان ارزد ارزان مفروش
که خود این جز به من سوخته ارزانی نیست
۸
من چرا نوبت سلطانی عشق تو زنم
چون مرا بر در تو پایه دربانی نیست
۹
گرچه در کشور ثالث تو زبردست مهی
مجد را زیر فلک در همه فن ثانی نیست
تصاویر و صوت

نظرات
s-j emm