
مجد همگر
شمارهٔ ۱۰۰
۱
خدایگانا با آب معجزات بنانت
بشست گیتی جادو کتاب نیرنجی
۲
به دست حکم تو در روز و شب چو مهره نرد
دو لشکرند یکی رومی دگر زنجی
۳
به یک دو دست که با تو نماند توبت کرد
به دست تو فلک هشت تو ز شش پنجی
۴
تو شاه عرصه ملکی و دیگران هستند
همه زبون عری چون شهان شطرنجی
۵
از آسمان نپذیرد سلاح دار درت
درست مغربی خور به رسم پارنجی
۶
مرا زخوف عتابی که شاه فرموده ست
گرفت رنگ ترنج این عذار نارنجی
۷
شنیده ام که سلیمان به هدهدی که نیافت
عتاب کرد به آئین بند فرهنجی
۸
تو گرچه وارث اوئی ازان بزرگتری
که از جنابت مرعی که کم شود رنجی
۹
نگر که راست زبان یابیم چو شاهینی
اگر مرا به ترازوی صدق برسنجی
۱۰
اگر ز حلم کنم یاد حلم را کوهی
وگر ز عفو برم نام عفو را گنجی
تصاویر و صوت

نظرات