مجد همگر
شمارهٔ ۱۱۳
۱
قصد کردی به تصنع ز حسد در حق من
یعنی از سامری آموخته ام حیله گری
۲
من ندانستم با اینهمه استادی تو
که در این کار ز خر خرتر و از سگ بتری
۳
من توانم که جزای بد تو بد نکنم
نتوانم که ندانم که تو چون بد سیری
۴
تو که پرورده دونان و بدانی و سگان
سال چل کرده به دونی و دغائی و عری
۵
اینهمه صنعت و دستان و حیل می دانی
با همه غمری و دیوانگی و خیره سری
۶
من مربای سلاطین جهاندیده و پیر
عمر در ملک به سر برده به صائب نظری
۷
آخر این مایه بدانم به تجارب در تو
که چه سگ نفس و خبیث و دد و بیدادگری
۸
دولت صاحب دیوان و بقای وی باد
که تو بی دولت ازین جاه و بقا برنخوری
نظرات