مجد همگر

مجد همگر

شمارهٔ ۳۰

۱

دلم از نکهت بادی که ز بغداد آید

گرچه در آتش غم سوخته شد شاد آید

۲

بر ره باد ز شب تا به سحر منتظرم

تا کی از جانب بغداد دگر باد آید

۳

راست چون چنگ که در صبح خورد باد بدو

هر رگی زین تن نالنده به فریاد آید

۴

آب این دیده درپاش بود بارانش

اگر ابری ز سپاهان سوی بغداد آید

۵

خوشتر آید دل ما را دم باد و دم صبح

از پیام لب شیرین که به فرهاد آید

۶

خاصه کز نور رخ آن و دم این ما را

لطف دست و دل دستور جهان یاد آید

۷

آن عطانام عطابخش خطاپوش که کان

همچو دریا ز دل و دستش بر باد آید

تصاویر و صوت

نظرات