مجد همگر

مجد همگر

شمارهٔ ۸۷

۱

فلک جنابا از رشک خاک درگه تو

در آب شرم شود غرق روضه مینو

۲

شود زفر قدوم تو خاک مشک آگین

شود ز یاد ثنای تو باد عنبربو

۳

نسیم لطف تو بر کوه اگر گذار کند

برآورد ز دل خاره لاله خودرو

۴

سموم قهر تو گر در هوا صعود کند

ز پشت چرخ به قوت جدا کند نیرو

۵

شود ز سهم تو مقراض تیز دندان کند

اگر ز نام تو نقشی کنند بر ترغو

۶

به جز ملک نفسی آدمی دمی نسزد

که بیند آن رخ میمون و طلعت نیکو

۷

چو بخت شاد تو فرخنده طلعتی باید

که پیش تخت تو باشد ندیم و مدحت گو

۸

به مجلس تو سگی را مجال دادستند

به بوی آنکه رود آب رفته باز به جو

۹

بدان گلیم سیه درخور است روی سیاه

چنانکه رنگ رکو درخورد به اصل رکو

۱۰

چو شمع زرد و نحیف و ز عشق آتش جاه

به گاه و بیگه پروانه وار در تک و پو

۱۱

چه اهل لطف تو باشد خری سباع صفت

چه قدر صدر تو داند سگی بهایم خو

۱۲

چه فایده ز حضور وی است حضرت را

چه حاصل است ز نقش بهیمه بر زیلو

۱۳

نه آدمی ست به معنی و از بهیمه کم است

تو خود قیاس بکن از خصال باطن او

۱۴

اگر خر است حمولی و خامشیش کجاست

ور آدمی ست نکو سیرتی و معنی کو

۱۵

اگر چه هست چو مشموم شکل میشومش

تو آن نگر که پیازی ست گنده تو بر تو

۱۶

به طبع ترش و به رخ پژمریده همچو ترنج

به شخص خرد و به رخساره زرد چون لیمو

۱۷

به پای حادثه در پایمال چون ریحان

ز دست واقعه سرگشته همچو دستنبو

۱۸

لئیم طبعی بیرون و اندرون همه خبث

قصیر قدری سر تا قدم همه آهو

۱۹

خدای عرض شریف ترا بپرهیزد

ز شر نیت بدخواه و طعنه بدگو

۲۰

زمین ساحت عالیت را مصون دارد

ز ننگ صحبت پی شوم اصیلک گوژو

۲۱

لباس دولت خصم تو باد عاریتی

چو جامه شتر عید و لبس چشم آزو

۲۲

گرفته ایلچی درگاه تو به قاقمشی

ز چین و ماچین سوغات و از ختا پرغو

۲۳

در تو قبله خلق و کف تو ضامن رزق

لب تو باده گسار و دل تو رامش جو

تصاویر و صوت

نظرات