
مجد همگر
شمارهٔ ۹۲
۱
ای به رای و لمعه رای جهان آرای خویش
چهره خورشید رخشان را خراشان داشته
۲
هر غلام از خیل تاش بندگان درگهت
شاه انجم را ز خیل خواجه تاشان داشته
۳
مانی از کلک تو ننگ از نقشبندی یافته
آذر از طبع تو عار از بت تراشان داشته
۴
دان که من بنده به بوی کلک عنبرپاش تو
آن به غیرت ابرها را اشک پاشان داشته
۵
در سپاهان بود خواهم گاه و بیگه روز و شب
چشم و گوش و جان و دل بر راه کاشان داشته
نظرات